مطالب ادبی
خدمات کوروش کبیر و داریوش بزرگ و کمبوجیه
♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥
خدمات کوروش کبیر و داریوش بزرگ و کمبوجیه
ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹﺑﻮﺩﻧﺪ .ﻗاﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ ...ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ : ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ...ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ!!!ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ! ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ.ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ...ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ...ﺷﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ!!!ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ ؟ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ!!!!ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ:ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ!!!ایرانیان
تعدادي از سرداران زن در ايـــران باستـــان
آذرين : شاهدخت هخامنشي و سردار سپاه
آپاما : دختر سپيتمن و از سرداران هخامنشي
داناک : سردار سپاه هخامنشي
آرياتيس : سردار ارتش هخامنشي
مهرمس : سردار هخامنشي
ورزا : سردار هخامنشي
وهومسه : سردار هخامنشي
هومي ياستر : سردار هخامنشي
آذرنوش : شاهدخت و سردار ساساني
اسپــاس : دختر اردشير دوم و فرمانده سپاه ساساني
ابردخت : سردار ساساني
برزآفريد : سردار ساساني
برزين دخت : سردار ساساني
نوشين : سردارنامي ساساني در زمان انوشيراوان دادگر
گُردويه : فرمانده سپاه ساساني
گلبويه : سردار ساساني
ماه آذر : سردار ساساني
مهريار : سردار ساساني
ميتراداد : سردار اشکاني
ميترادخت : سردار اشکاني
سوسن : همسر يزدگرد سوم
شاید «جیمز وات» زمانی که داشت به جمع بندی تحقیقات و ساختههای مهندسان پیش از خود میپرداخت و به موتور بخار نزدیک و نزدیکتر میشد، هرگز فکر نمیکرد ساخته او بعدها در فرمهای گوناگون جانهای بیشماری را نجات دهد. شاید هرگز فکر نمیکرد که روزی اختراعش و گونههای بهبود یافته آن با انواع سوخت، پیام آور امنیت و حفاظت باشند.
امروز خودرو با هر شکل و فرمی، نقشی بی بدیل و انکارناپذیر در زندگی ما دارد. فرقی نمیکند کجا باشیم، حتماً در شبانه روز نیاز به یک خودرو داریم. یکی از کاربردهای مفید و البته حیاتی در زندگی ما خودروی نیروهای امنیتی به خصوص پلیس است.
در ایران دو نیروی انتظامی مشغول خدمت رسانی هستند: پلیس انتظامی و پلیس راهور. هر دو یگان در تاریخ معاصر کشورمان از خودروهای نسبتاً خوبی برخوردار بوده اند. خودروهای یگانهای انتظامی باید کم استهلاک، راحت، کم مصرف، آلایندگی پایین، دوام بالا و از قدرت و تواناییهای فنی بالایی برخوردار باشند.
در این مقاله نگاهی گذرا خواهیم داشت به خودروهای پلیس در ایران.
Mercedes Benz ۱۷۰S
جزو اولین خودروهای نیروی شهربانی آن روزها یک «بنز» قدرتمند با توانایی فنی بالا بود. «مدل ۱۷۰»، یک بنز با موتورِ قدرتمند ۴ سیلندر به حجم ۱۶۷۹ سی سی بود که با ۳۸ اسب بخار قدرت به حداکثر سرعت ۱۲۲ کیلومتر بر ساعت میرسید.
این بنز میان سایز از نسخههای لوکس تولیدات بنز در دهه ۴۰ میلادی بود و با انتخاب آن وجهای بین المللی به نیروی انتظامی ایران تزریق شد. البته در آن زمان هنوز چراغ گردان و یا بیسیم بر روی این خودروها نصب نمیشد و تنها با لوگو و نوشته شهربانی و رنگ مشکی و سفید قابل تشخیص بودند. نمونه سالم آن را هنوز هم میتوان یافت.
volkswagen beetle
بیتل محبوب دنیا با موتور هواخنک جذاب خودش یادگاریِ ارزشمندی شد از «هیتلر» و «پورشه». رکورددار در بخشهای مختلفی مثل دوام و تیراژ تولید که برای مقطعی نیز در خدمت شهربانی ایران بود. با داشتن یک موتور ۱۱۳۱ سی سی و با قدرت ۳۰ اسب بخار این بیتل زیبا به حداکثر سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت میرسید. البته بعدها تغییراتی در بخش فنی آن اعمال شد که باعث بهبود توانایی هایش بود، اما نکته قوت آن دوام و توانایی حمل پنج سرنشین بود.
Mercedes benz w۱۸۰
مدل بعدی بازهم از آلمان است. البته در آن سالها بیشتر مدلهای آلمانی و البته بعضاً مدلهای آمریکایی مشغول خدمت رسانی بودند. مدل جذاب “w۱۸۰” با یک موتور ۶ سیلندر با حجم ۲۱۹۵ سی سی و با قدرتی معادل ۹۹ اسب بخار توانایی رسیدن به سرعت ۱۶۰ کیلومتر بر ساعت را داشت و عملاً هیچ شانسی برای مجرمان باقی نمیگذاشت. این مدل نیز از تولیدات سطح بالای بنز محسوب میشد.
dodge royal
خودروی بعدی این فهرست از آمریکاییهای پرطرفدار است. «دوج رویال» از اوایل دهه ۴۰ به مدت یک دهه مشغول به خدمت شد. البته تعداد کمی از آنها در اختیار نیروهای پلیس بود. به رسم فانتزیهای هیجان انگیز آن دوره این دوج نیز به شکل یک سفینه طراحی شده بود و ابهت خاصی داشت. این خودرو با یک موتور ۸ سیلندر با ۱۸۹ اسب بخار قدرت و با قیمتی فراتر از ۲۰۰۰ دلار از نسخههای خاص خودروی پلیس ایران محسوب میشود.
Mercedes Benz w۱۱۴
باز هم بنز باز هم آلمان. نسخه “w۱۱۴” که با مدل ۲۳۰ آن را میشناسیم نیز از جان سختهای پلیس بود. در کنار خود یاران بسیاری دید که هیچ کدام دوام و توانایی او را نداشتند. با دارا بودن یک موتور ۶ سیلندر با سیستم سوخت رسانی جدید، این بنز در مدل پایه توانایی تولید بیش از ۱۱۵ اسب بخار را داشت. البته دوام خود را مدیون همکاری مرکز «بوش» میدانست. این بنز در مدلهای مختلف تولید و به محبوبیت بالایی رسید.
land rover defender
«دیفندر» را شاید بتوان اولین جان سخت همه جا رو نامید. با توجه به تنوع بالای جغرافیایی کشورمان نیاز بوده و هست تا خودروهای مختلفی برای خدمت خریداری شوند. برای محورهای کوهستانی و برف گیر نیز این بریتانیایی سخت کوش مدنظر قرار گرفت. هر چند قانون منع استفاده از وسایل وارداتی در آن سالها این خودروی دوست داشتنی را زود از چرخه خارج کرد، اما قطعاً جزو قابل احترامترین خودروهای این فهرست است.
Mercedes Benz ۲۵۰
۶ سیلندر خراب نشویِ بنز را به مدت دو دهه در اختیار ناوگان انتظامی داشتیم که حتا در روزهای سخت جنگ نیز دست از خدمت برنداشت و انصافاً از خوبهای نیروهای پلیس بود. با داشتن یک موتور ۶ سیلندر و با قدرتی فراتر از ۱۵۰ اسب بخار این بنز توانایی رقابت با هر مدل را داشت و در عمل دست برتری را به مردان قانون میداد.
Peykan
شاید غیرمنتظره بود حضور «پیکان» در کادر خدمتی نیروهای انتظامی. پیکان نه سریع بود و نه کم مصرف، استهلاک بالایی داشت و اصلاً خودروی راحتی نبود، اما در بحبوحه جنگ و مشکلات فراوان دهه ۶۰ و البته اوایل دهه ۷۰ پیکان نیز به ناوگان پلیس پیوست. پیکان تولید داخل بود و ارزانتر تمام میشد. قطعات یدکی آن نیز ارزان و فراوان بودند و تعمیراتش هم بسیار آسانتر از رقبای پیشرفته آمریکایی و آلمانی اش بود.
Toyota Cressida
با شروع دهه هفتاد و پایان جنگ تحمیلی ناوگان پلیس که حالا خیلی خسته و از کارافتاده شده بود نیاز داشت با ترمیمی اساسی کارآمد شود. با بهبود روابط دیپلماتیک ایران با کشور ژاپن، این بار مسافری از سرزمین آفتاب مهمان کشورمان شد. ساخته باکیفیت، بادوام و قدرتمند «تویوتا» یعنی مدل «کریسیدا» به عنوان یار تازه نفس نیروهای پلیس به معرکه آمد. این خودرو را میتوان جزو بهترین انتخابهای مسئولان دانست. خودرویی که با توجه به شرایط موجود و با بودجه مناسب خریداری شد و به مدت یک دهه مشغول خدمت بود.
در مدل ضعیف تر، کریسیدا یک موتور ۴ سیلندر ۲۴۰۰ سی سی داشت که با ۱۱۰ اسب بخار قدرت از توان بالایی برخوردار بود. هندلینگ مناسب، پایداری خوب و مصرف معقول و البته دور از پیچیدگی فنی، از کریسیدا یک سرباز وفادار و آرام ساخت.
Peugeot ۴۰۵
خب! میرسیم به «۴۰۵». این خودرو را همه جا دیده اید؛ تاکسیهای خصوصی و عمومی، پلیس محسوس و نامحسوس و بسیاری از ادارات. با داخلی سازی هر چه بیشتر ۴۰۵ علاقه سازمانهای مختلف به آن هم بیشتر شد و نیروی انتظامی هم به دلیل قدرت قابل قبول و تعمیرات آسان و البته داخلی بودن آن تعدادی ۴۰۵ را در اختیار گرفت. هرچند با شروع دهه ۸۰ و آزادسازی واردات و البته ایمنی پایین آن تعداد قابل توجهی از آن را ندیدیم.
نسخه فیس لیفت آن، «پرشیا»، هم به تعداد قابل توجهی به خدمت درآمد، اما بیشتر یا خودروی سازمانی بودند و یا پلیس نامحسوس.
شروع دهه ۸۰ ورق جدیدی از ناوگان پلیس را گشود. وضعیت نسبتاً پایدار اقتصادی آن روزها و روابط خوب دیپلماسی باعث حضور انواع و اقسام خودروهای روز دنیا در پلیس کشورمان شد. خودروهایی که با آزادسازی واردات و افزایش جمعیت، به نظر، حضور به موقعی داشتند و با داشتن امکاناتی، چون ترمز ضد قفل و کیسه هوا و سامانه کنترل پایداری دست برتری را به نیروهای انتظامی میداد.
Ikco samand
با تولید اولین ساخته وطنی توسط «ایران خودرو»، این اتومبیل خیلی زود به ناوگان پلیس پیوست. همان همیشگی و موتور xu۷ باعث شد «سمند» پیچیدگی فنی بالایی نداشته باشد و البته با ایمنی بهتر نسبت به ۴۰۵ کهنه کار جای خوبی را برای خود دست و پا کرد. قیمت تمام شده پایین تر، قطعات یدکی به تعداد فراوان و البته ساخت ایران بودن که مایه غرور میشد، همه باعث حضور جدی سمند به عنوان خودروی وظیفه پلیس شد.
در اقدامی قابل توجه نیز تعدادی سمند تجهیزشده مناسب نیروی پلیس به چند کشور از جمله ترکمنستان صادر شد که اگر همان رویه به درستی ادامه پیدا میکرد امروز سهم بیش تری از خودروهای خدماتی در بازار منطقه داشتیم.
Mercedes benz c۲۴۰
هرقدر انتخاب بنزها در دهه ۴۰ و ۵۰ خوب صورت گرفت در دهه ۸۰ شاهد اشتباههای استراتژیک بسیاری از مسئولان بودیم که البته هرگز کسی پاسخگوی این اشتباه نشد. «بنز c۲۴۰» علیرغم کیفیت فوق العاده و قیمت مناسب (در زمان خرید، این بنزها هر کدام فقط کمی گرانتر از یک دستگاه زانتیا بودند) دارای خرابیهای متعدد سیستم جلوبندی بودند و حتا با وجود پذیرش مشکل از سوی کمپانی مادر، اما هرگز غرامتی پرداخته نشد تا باز هم شاهد شکست دیپلماتیک دیگری باشیم. با بهره گیری از یک موتور قدرتمند ۲٫۳ لیتری این بنزها همین امروز هم توانایی درگیری با مدلهای روز در ایران را دارند، اما نبود مکانیک آشنا، خرابیهای متعدد سیستم فرمان، گران بودن قطعات یدکی، به خصوص قطعات تزیینی، از این بنز فقط یک شکست و البته دورنمای قشنگ ساخت.
Mercedes benz e۲۴۰
به نظر میرسید پس از انتخاب c۲۴۰ دیگر این اشتباه تکرار نمیشود، اما قیمت وسوسه کننده و البته غرور و وجه خاصی که بنز به نیروهای انتظامی میداد باعث شد “e۲۴۰” نیز به ایران بیاید. موتور قدرتمند و ۶ سیلندر آن با توانایی تولید ۱۷۵ اسب بخار قدرت، در دهه ۸۰ جادههای کشورمان را کاملاً تحت سلطه خود داشتند و بار دیگر عملاً فرصت را از مجرمان سلب میکردند.
این سری البته با امکانات مناسب و نبود خرابیهای نمونه c و صد البته به لطف همکاری ایران خودرو و بنز شرایط بهتری پیدا کرد و از نظر مکانیک و تعمیرات خیال خود را آسودهتر میدید. هر چند گران بودن قطعات یدکی باعث شد این بنزها بیشتر در خارج از جادههای شهری حضور داشته باشند و حتا به نیروهای پلیس اخطار مراقبت از خودرو و عدم درگیری با مجرمان داده شود.
Xantia
خودرویی که طبق گفتهها حکم تیر گرفت، که نمیدانیم صحت دارد یا نه، در سمت خوب و مثبت ماجرا هم حضور داشت. استفاده گسترده از «زانتیا»ی سفید در پلیس نامحسوس باعث شد هر قانون شکن در رانندگی با دیدن یک دستگاه از آنها خود را جمع و جور کند و حتا برای لحظاتی مانند یک انسان رانندگی کند. زانتیا با موتور قدرتمند و هندلینگ خوب علیرغم ایمنی ضعیف، خودرویی محبوب برای پلیس شد. البته هزینه تعمیرات بالا باعث شد این خودرو نیز مانند e۲۴۰ بیشتر در جادههای خارج شهری انجام وظیفه کند.
Nissan Maxima
ساخته باکیفیت «پارس خودرو» شاید کمی دیر، اما سرانجام به ناوگان پلیس پیوست. دور از پیچیدگی فنی، حضور مکانیکهای زیاد و قطعات یدکی و البته شبکه خدمات پس از فروش خوب در کنار کیفیت و دوام ساختههای ژاپنی باعث شد «ماکسیما» تبدیل به یک انتخاب خوب برای نیروی انتظامی باشد. ماکسیما با موتور قدرتمند ۶ سیلندر خود تواناییها بالایی دارد و از پس هر مأموریتی بر میآید.
Peugeot ۲۰۶
بعید به نظر میرسید «پژو ۲۰۶»، به عنوان یک هاچ بک شهری، به خدمت در آید، اما خب برای هر چیزی یک اولین وجود دارد. البته استفاده از هاچ بکهای کوچک در ناوگان پلیس سایر کشورهای جهان امری قابل انتظار است، اما تجهیزات و عملکرد آنها با نسخه استاندارد متفاوت است. ۲۰۶، اما برای شهرهای شلوغ خودرویی مناسب به نظر میرسد. تولید داخل است، مصرف کمی دارد، تعمیرات و تعمیرکارانش در دسترس هستند و البته از نظر فنی نیز با قابلیت مانور بالا و اندازه کوچک، مناسب تعقیب و گریزهای شهری است.
Kia pride
«کیا پراید» یا «سایپا صبا» یا «سایپا ۱۳۱» یا حتا «سایپا نسیم» و «سایپا ۱۱۱»، که همگی یک خودرو هستند، نیز در اقدامی قابل توجه به ناوگان پلیس پیوستند. هر چند با توجه به کیفیت و دوام پایین و البته ویژگیهای فنی ضعیف استفاده گستردهای از آنها نشد، اما به نظر انتخاب معقولی برای شهرهای کوچک و کم جمعیت ایران هستند.
Nissan teana
پس از حضور موفق ماکسیما، دیگر ساخته باکیفیت پارس خودرو نیز انتخاب وسوسه انگیز و مطمئنی به نظر میرسید. در آن زمانها «تیانا» با قیمتی در بازه ۷۰ میلیون تومان عرضه میشد و حتا با یک دوره افزایش قیمت نیز این سدان جادار ۶ سیلندر با تواناییهای فنی و هندلینگ فوق العاده ارزش خرید بالایی برای خدمت داشت. دوام و کیفیت بالای این خودروها نیز باعث شد تا همین امروز، این خودروها در خدمت باشند و البته بدون خرابیهای متعدد پاسخگوی نیاز پلیس باشند.
Kia cerato
«کیا سراتو» پیش از مونتاژ در سایپا تواناییهای فنی خود را به خوبی به اثبات رسانده بود. دینامیک رانندگی بالا و موتور قدرتمند و کم مصرف از سراتو گزینه ایده آلی ساخته بود، اما با توجه به وارداتی بودن آن و هزینه نگهداری بالا، دست نیرویهای انتظامی از آن کوتاه مانده بود. با شروع مونتاژ آن توسط سایپا خیلی زود شاهد حضور سراتو به عنوان یک سرباز وظیفه قابل اطمینان در خدمت بودیم.
Toyota land cruise
شاید خاصترین خودروی این فهرست «لندکروزر» باشد. تویوتای دوست داشتنی که در بسیاری از کشورهای دنیا از ناوگان حفاظتی است و حتا در سالهایی خودروی رسمی نیروهای پیمان آنتلاتیک شمالی معرفی شده است. اما حضور نسل جدید آن در سال ۲۰۱۸ درست پیش از شروع ۱۳۹۷ با قیمت بالا حسابی سر و صدا کرد. البته لازم و ضروری است تا نیروهای امنیتی حفاظتی از تجهیزات مناسب و به روز بهره ببرند. لندکروزر با تواناییهای حرکتی بالا و ایمنی مناسب در دورههایی که انتخاب شده بود به خوبی امتحان پس داد و سربلند شد. کیفیت بی نظیر ساخت آن شاید حتا منبع صرفه جویی برای پلیس کشورمان باشد.
با داشتن یک موتور ۶ سیلندر قدرتمند در مدلهای اخیر لندکروزر نه تنها در محورهای سخت و کوهستانی بلکه حتا در جادههای کفی نیز توانایی درگیریِ بالایی دارد. ایمنی مناسب آن نیز سربازان ارزشمند میهن را به خوبی محافظت میکند.
Renault megane
دیگر ساخته باکیفیت وطنی نیز به جمع پلیس اضافه شد. «مگان»، که با مونتاژ مناسب در زمان نسبتاً مناسب خودروی به روزی محسوب میشد، با داشتن یک موتور قدرتمند ۲ لیتری به همراه جعبه دنده اتوماتیک گزینهای ایده آل برای پلیس درون و برون شهری بود. با حضور شبکه خدمات پس از فروش و قطعات یدکی و البته قیمت خرید ارزانتر نسبت به سایر گزینه ها، مگان با ایمنی مناسب در تعداد قابل توجهی به خدمت درآمد.
در نهایت، میتوان به این فهرست اسامی دیگری همچون «مزدا ۳»، «سوزوکی گرند ویتارا» و.. را اضافه کرد که در بعضی موارد، مثل ویتارا، شاید تنها دلیل، تولید داخل بودن آن هاست که این خودروها را به نیروی پلیس اضافه کرده است.
امروز در دنیا بحث استهلاک و مصرف سوخت و آلایندگی برای خودروهای خدماتی بیشتر مد نظر است و از این رو تا پیش از مشکلات اقتصادی صحبت از حضور هیبرید «هیوندای»، یعنی «سوناتا»، نیز بود که امیدواریم با دانش فنی داخلی خیلی زود بتوانیم از خودروهای باکیفیت و کم آلاینده و قدرتمند برای نیروهای پلیس استفاده کنیم.
در چهلمین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران خبرگزاری فرانسه آلبومی تصویری از برخی عکسهای خود از این جنگ 8 ساله را منتشر کرده است:
نیروهای عراقی با تانک های خریداری شده از شوروی سابق در حال عبور رود کارون در شمال شرق شهر خرمشهر ایران در روزهای ابتدایی تجاوز نظامی به ایران
24 اکتبر 1980 - گلوله باران شهر آبادان ایران از سوی نیروهای عراقی در ابتدای جنگ
20 مارس 1988 (اول فروردین 1367) - بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبچه از سوی ارتش تحت امر صدام دیکتاتور سابق عراق و کشته و مصدوم شدن هزاران کرد عراقی
20 ژوئن 1988 -اسرای نوجوان ایرانی در مرز ایران و عراق
22 اکتبر 1987 - جنگ نفتکش ها در خلیج فارس/ هلی کوپتر نیروی دریایی آمریکا در حال اسکورت نفتکش های کویتی در خلیج فارس
6 دسامبر 1987 - نفتکش سنگاپوری هدف قرار گرفته در جنگ نفتکش ها در آب های دریای عمان
مناره آسیب دیده از جنگ در جزیره فاو عراق
2 آوریل 1985 - اسرای جنگی ایرانی در اردوگاه رمادی عراق در انتظار دریافت غذای روزانه نشسته اند.
20 آگوست 1980 - شادمانی از پایان جنگ 8 ساله در شهر بغداد پس از آتش بس
این عکس متعلق به خبرگزاری ایرنا و از کشتار مردم کرد عراقی در بمباران شیمیایی شهر حلبچه در ماه های پایانی جنگ 8 ساله به دستور صدام است.
18 مارس 1985 - نیروهای عراقی در شمال بصره
نیروهای ایرانی در جنگ فاو در سال 1986
18 مارس 1985 - نیروهای عراقی در منطقه هویزه در شمال بصره
22 ژانویه 1987 - صدها اسیر جنگی عراقی که در جریان عملیات 2 هفته ای کربلای 5 به اسارت نیروهای ایرانی در آمده اند در یک اردوگاه اسرا در شهر اهواز گرد آمده اند.
به گِل نشستن یک تانک عراقی در حومه شهر اهواز ایران
مادری ایرانی در اول آگوست 1989 فرزند آزاده خود را پس از بازگشت به تهران در آغوش کشیده است.
بعثی ها، سه اسیر از ارتش ایران را به جلوی دوربین های خبرنگاران آورده اند، دست بسته و چشم بسته
محمد کریم فضلی بنیانگذار گلرنگ عرضه کننده برندهای مختلفی، چون گلرنگ، اوه، سافتلن و مالک چند شرکت بورسی و آماده عرضه اولیه چند روز پیش در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او شرکت پاکشو را در سال ۱۳۵۱ بنیان نهاد. محصولات اولیه این شرکت با برند گلرنگ و تحت عنوان محصولات شوینده و آرایشی بهداشتی گلرنگ ثبت شدند. شرکت پاکشو از آن زمان تاکنون بهطور مستمر رشد کردهاست و امروزه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان شوینده در ایران بهشمار میرود. مرگ محمدکریم فضلی، رئیس هلدینگ گلرنگ بهانهای شد که مروری داشته باشیم بر برندهای بزرگ ایرانی که به حالت تعطیل یا نیمه تعطیل در آمدند.
۱. ارج
ارج برندی است که بخاریهای نفتی قهوهایرنگش در سالهای جنگ، کنج خانه بسیاری از مردم جا داشت و سرمای زمستان را برای مردم قابل تحمل میکرد. این برند را در سال ۱۳۱۶ خلیل ارجمند ایجاد کرد. ابتدا صندلی تاشو تولید میکرد، اما بعدها توسعه یافت و به تولید یخچال، بخاری، ماشین لباسشویی و کولر هم روی آورد. این برند پس از انقلاب دولتی شد و این تغییر سیاست بهسرعت روند نزولی طی کرد. اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی آخرین ضربه بر پیکر این برند بود. این برند در ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضائی انبار کارخانهاش، پس از ۷۹ سال فعالیت، رسما خاموش شد.
۲. آزمایش
برندی که در ابتدای فعالیت به ساخت صندلی و آبکاری مشغول بود و از سوی محسن آزمایش از دهه ۳۰ کار خود را آغاز کرد. این برند لوازم خانگیای نظیر یخچال، کولر، آبگرمکن، تختخواب فلزی، بخاری و اجاقگاز تولید میکرد. پس از انقلاب ملی اعلام شد و نهادهای دولتی و شبهدولتی مثل سازمان خصوصیسازی و صندوق بازنشستگی از سهامداران بزرگ این شرکت شدند. تا سال ۸۰ هم تولیدات این شرکت همچنان در بازار دیده میشد، اما در نهایت با اجرای اصل ۴۴ و واگذاری این شرکت از طریق بورس، در سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهیهای فراوان به حالت نیمهتعطیل درآمد.
۳. چیتسازی ری
یکی از برندهای صنعت نساجی که در ۱۳۲۶ به دست حسن کورس تأسیس شد، چیتسازی ری بود. کارخانهای که روزگاری تأمینکننده بخش زیادی از پارچه مورد نیاز کشور بود و تا سال ۱۳۸۰ هم فعال بود، در سال ۱۳۸۴ با دوهزار و ۵۰۰ کارگر برای همیشه تعطیل شد. این کارخانه بعد از انقلاب در اختیار بنیاد مستضعفان و جانبازان بود، اما در سال ۷۶ به سه سرمایهگذار فروخته شد و در نهایت در سال ۱۳۸۴ به مالکیت شرکت سرمایهگذاری بهمن درآمد. این مجموعه نیز با هدف ساختوساز در محل کارخانه، در سال ۸۸ شرکت توسعه ساختمانی بافکار را تأسیس کرد و در سال ۹۰، این مجموعه تخریب شد.
۴. پارسالکتریک
برندی که محمدتقی برخوردار در سال ۱۳۴۱ در تهران ایجاد کرد و کارش را با مونتاژ تلویزیون و رادیو آغاز کرده بود. برخی برخوردار را یکی از صد چهره مؤثر تاریخ معاصر ایران و پدر صنعت خانگی مدرن در کشور میدانند. این مجموعه پس از انقلاب دولتی شد و تحت نظر سازمان صنایع ملی ایران به فعالیت خود ادامه داد. پارسالکتریک بهعنوان یکی از زیرمجموعههای تأمین اجتماعی در سال ۱۳۷۱ به فعالیت خود ادامه داد و تعطیلی این مجموعه در جریان رقابتهای انتخاباتی سال ۹۵، مورد توجه حسن روحانی، رئیسجمهور وقت و یکی از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفت.
۵. کفش بلا
برندی که این روزها نامی از آن در میان ایرانیان برده نمیشود، اما پیش از انقلاب پاپوش مطرحی برای مردم بود. برادران عمیدحضور کفش بلا را در سال ۱۳۴۱ از مالک اصلی آن خریداری کردند. مالک اصلی کفش بلا را با سرمایه سه میلیون ریال به ثبت رسانده بود که برادران عمیدحضور تصمیم گرفتند این مجموعه را خریداری کنند. کفش بلا، پیش از انقلاب هم با مشکلات مالی مواجه شدند، اما با دولتیشدن این مجموعه زیانهای مالی آن گسترش یافت. بعدها بخشی از این شرکت به مؤسسات عمومی غیر دولتی واگذار شد، اما شرکتهایی که دست سازمانهای دولتی بودند، به دلیل زیانهای گسترده تعطیل شدند.
۶. پیکان
برند خوشنامی که پس از افت کیفیت، خط تولید آن هم در سال ۸۳ به طور کامل با هدف ارتقای استانداردهای تولید خودرو در ایران و معرفی یک برند جایگزین برچیده شد. احمد خیامی برای راهاندازی کارخانه ایرانناسیونال که پیکان را تولید میکرد، حدود ۴۰ میلیون تومان سرمایهگذاری کرد و در کارخانهاش پس از ارتقای سرمایه، ۱۷ مدل اتومبیل، کامیون و اتوبوس مونتاژ میکرد. بعد از انقلاب و با دولتیشدن این مجموعه، از پیکان بهعنوان برندی نسبتا موفق، چیزی باقی نماند و ایرانخودرو هم به مجموعهای زیانده تبدیل شد که تداوم حیاتش ثمرهای جز تشدید تورم برای کشور ندارد.
صرف نظر از اینکه کجای دنیا زندگی میکنید، احتمالا تصویر ذهنی شما از جهان تا حد زیادی مثل بقیه باشد. البته، اطلاعات ما درباره محیط اطراف خودمان نسبت به سایر کشورها بیشتر است، مثل کشورمان، کشورهای همسایه و ...، اما درک کلی ما از دنیا تا حد زیادی شبیه یکدیگر است.
اشتباهات و بیدقتی زیادی در تصورات ما وجود دارد که هرگز به خودمان زحمت نمیدهیم آنها را اصلاح کنیم، عمدتا به این دلیل که مستقیما روی ما تاثیر نمیگذارند. بی دقتیهایی مثل:
برزیل از کل ایالات متحده بزرگتر است
شاید برزیل از نظر استانداردهای جهانی کشور نسبتا بزرگی به حساب بیاید، با این حال تصور نمیکنیم که به بزرگی ایالات متحده آمریکا باشد. هرکسی که از یک ساحل آمریکا به ساحل دیگر آن، رانندگی کرده باشد میدانند که این کشور باید یکی از بزرگترین کشورهای جهان باشد (البته هست) از سوی دیگر، برزیل، بزرگتر از هیچ یک از همسایگانش به نظر نمیرسد، چه برسد به آمریکا! فقط به نقشه نگاه کنید.
اگر چه در واقعیت، اندازه برزیل قابل مقایسه با ایالات متحده آمریکا نیست، اما پنجمین کشور بزرگ جهان است. اگر آن را با آمریکا مقایسه کنیم، برزیل ۱۱درصد بزرگتر است. شبکه جادهای برزیل مثل آمریکا گسترده نیست و بخش بزرگی از این کشور با جنگلهای آمازون اشغال شده، به همین دلیل تا حد زیادی دسترسی شرق به غرب این کشور را از طریق جاده غیرممکن میکنند.
آمریکای جنوبی تقریبا در شرق آمریکای
شمالی قرار دارد
هرچند این یکی ممکن است کمی آمریکا محور به نظر برسد، اما این این فقط تصور غلط آمریکاییها نیست. بیشتر ما حداقل در سرمان، قاره آمریکای شمالی را در موقعیت طولی مشابهی با آمریکای جنوبی قرار میدهیم. چون در اکثر نقشههایی که میبینیم،جنوب مستقیما زیر شمال قرار دارد، حتی اگر واقعا این گونه نباشد.
مشکل از نقشه رایجی که همه ما در ذهنمان مجسم میکنیم. این نقشه تصویر مرکاتور نامیده میشود و تنها یکی از تصویرهای بسیاری است که از جهان داریم. این نقشه قابل قبولترین نقشه هم است، زیرا تقریبا همه کشورها از آن برای اهداف رسمی خود استفاده میکنند.
مشکل اینجاست که تصویر مرکاتور نه تنها دقیق نیست، بلکه اطلاعات غلطی را به عنوان حقیقت منتشر میکند. این یک نقشه اروپامحور از زمین است، چون در ابعاد کشورهای نمیکره شمالی بیش از کشورهای جنوبی اغراق میکند. در واقعیت، کشورهای جنوبی جهان بسیار بزرگتر از آن چیزی هستند که فکر میکنید. به همین دلیلی است که آمریکای جنوبی بسیار جمع و جورتر از آنچه هست نشان داده میشود. علاوه بر اینکه آمریکای جنوبی بسیار بزرگتر از چیزی است که فکر میکنیم، تقریبا کل آن در شرق آمریکای شمالی قرار دارد. اما نقشههای جهان آن را کم و بیش مستقیم زیر آمریکای شمالی قرار میدهند.
همه چیز درباره افریقا
در تصور بیشتر ما، خط استوا، خطی است که قارههای جنوبی و شمالی را از هم جدا میکند. این مساله درباره آمریکای جنوبی و استرالیا تا حد زیادی صدق میکند، اما در مورد آفریقا اینطور نیست.
اگر به نقشه نگاه کنید، میبینید که بیشتر آفریقا اصلا در نیمکره جنوبی نیست، زیرا استوا تقریبا آن را به دو بخش مساوی تقسیم میکند. هرچند بخش شمالی، به دلیل برآمدگی قسمت غربی قاره کمی بزرگتر است. علاوه بر این، ما تا حد زیادی اندازه آفریقا را دست کم میگیریم. در واقعیت آفریقا بسیار بزرگ است. بزرگتر از مجموع مساحت چین، هند، ایالات متحده و تقریبا کل اروپا روی هم!
تنها بخش کوچکی از ایران، بیابانی و کویر
است
از تصورات غلط درباره خاورمیانه میتوان یک لیست بلند بالا ساخت. بیشتر دنیا این منطقه وسیع با قومیتهای بیشمار، تنوع غذایی و روشهای زندگی را به عنوان یک موجودیت یکپارچه با فرهنگ کم و بیش یکسان تصور میکنند. مثلا ایران به دلایلی یک کشور بیابانی در نظر گرفته میشود. بیشتر آنها از ایران تصور منظره بیانتهای تپههای شنی و سافاریهای شتر به واحههای دوردست را دارند، این تصویری است که هنوز در رسانههای غربی از ایران نمایش داده میشود.
اما ایران دو بیابان دارد، آن هم نه به آن بزرگی که غربیها فکر میکنند. تنها ۲۲درصد از ایران را میتوان به عنوان کویر طبقه بندی کرد. این در حالی است که حدود ۲۸درصد از چین را بیابان تشکیل میدهند، اما هیچکس از چین به عنوان یک کشور بیابانی یاد نمیکند.
بقیه ایران از سرزمینهای مختلفی مثل رشته کوه، تالاب، مراتع، سواحل گرمسیری و جنگل تشکیل شده است. قلههای کوهستانی که همیشه پوشیده از برف هستند، از جمله چیزهایی است که انتظار نمیرود در ایران یا خاورمیانه وجود داشته باشد و یا زندگی روزمره در تهران، میتواند آن را یکی از دیدنیترین شهرهای جهان کند.
اروپا نسبت به آمریکا به قطب شمال بسیار
نزدیکتر است
از هرکس بپرسید آیا نیویورک به قطب شمال نزدیکتر است یا لندن، احتمالا جواب میدهد نیویورک. شاید به این دلیل باشد که میانگین دمای زمستان در نیویورک ۱۰ درجه پایینتر از لندن است و این باید به دلیل نزدیکی به قطب شمال باشد. این مقایسه درباره کشورهای جنوب اروپا مثل آذربایجان، خندهدار به نظر میرسد.
اما خنده دار نیست، اگر نقشه را ببینید، نیویورک تقریبا در همان عرض جغرافیایی آذربایجان است، که با لندن زیاد فاصله دارد. همتای اروپایی (یا به عبارت دقیقتر آفریقایی) میامی جایی در مصر است. اگر نقشه را به صورت افقی تا کنید، میبینید که شمالیترین نقطه آمریکای در نزدیکی جنوبیترین نقطه اروپا قرار میگیرد.
این تصورات غلط احتمالا از نقشه مرکاتور نشات میگیرد که اندازه برخی بخشهای جهان را تحریف کرده تا بزرگتر از بقیه به نظر برسند، در نتیجه موجب بیقاعدگیهایی در موقعیت کلی مکانها شده است.
ما درک نمیکنیم که اقیانوس آرام چقدر بزرگ
است
زمانی که نقشهکشها در حال کشیدن اولین نقشه جهان بودند، بسیاری از آنها به خاطر بسیاری مسائل مثل تعصبات فرهنگی، فقدان تجهیزات مناسب یا کاربلد نبودن، خطاهای زیادی در محاسبات داشتند. اگرچه بیشتر این خطاها اصلاح شده اند، اما هنوز در ابعاد خشکیهای زمین در مقایسه با اقیانوسهای آن، اغراق شده است.
این اختلاف به خصوص در مورد اقیانوس آرام صدق میکند. اگرچه روی کاغذ میدانیم که اقیانوس آرام بزرگترین اقیانوس است، اما نمیتوانیم بزرگی آن را در عمل درک کنیم.حقیقت این است که اقیانوس آرام بیش از یک سوم سطح زمین را دربرمیگیرد. بله، حدود ۳۳درصد از ۷۰ درصد زمین که با آب پوشیده شده را اقیانوس آرام تشکیل میدهد.
اندازه اقیانوس آرام مشکلات واقعی برای کاوش و نقشهبرداری ایجاد کرده است. این اقیانوس آنقدر بزرگ است که ما هنوز چیزهایی را درباره آن کشف میکنیم که هرگز نمیدانستیم (اخیرا یک آتشفشان سه میلیون ساله در نزدیکی یکی از جزایر ژاپن در اقیانوس آرام کشف شده است.) همچنین عمیقترین اقیانوس جهان است که عمیقترین نقطه آن تاکنون فقط چهار بار دیده شده، اما هرگز اکتشاف نشده است. میتوانید آن را با فضا مقایسه کنید که بیش از ۵۰۰ بار به آن سفر کرده ایم.
استرالیا کاملا خالی است
استرالیا مثل برادری است که به دنبال کار و مستقل شدن در سن کم از خانه رفته و چیز زیادی درباره اش نمیدانیم. استرالیا یکی از پنج کشوری است که اکثر جمعیت آن انگلیسیزبان هستند و از همه لحاظ یک کشور نسبتا مرفه است. اما نمیدانیم که همه این کارها را با جمعیتی بسیار کم توانسته انجام دهد، آنقدر کم که میتوان آن را با خالیترین مناطق جهان مثل مغولستان و نامیبیا مقایسه کرد.
باوجود اینکه استرالیا مثل آمریکا بزرگ و توسعه یافته است (ششمین کشور بزرگ حهان است) تراکم جمعیت آن ۵نفر در هر مایل مربع است. چون کل جمعیت استرالیا در مناطق ساحلی زندگی میکنند، و بیشتر قسمتهای داخلی این کشور برای زندگی مناسب نیست. حتی در سواحل هم، جمعیت حول بزرگترین مراکز شهری در ضلع شرقی متمرکز شده اند.
دولت اذعان میکند که تراکم پایین جمعیت یک مشکل است، چون مناطق زیادی در این کشور هست که با تلاشهای توسعه محور میتواند به شهرهای پررونقی تبدیل شود.
منبع: listverse
آثار تاریخی به جا مانده از گذشتههای خیلی دور همیشه پر از هیجان، جذابیت و شگفتی هستند و کند و کاو در حقایق هر کدام از آنها لذت فراوانی را به دنبال دارد. خوشبختانه کشور ما به لحاظ قدمت بالایی که دارد از آثار تاریخی بسیاری برخوردار است که از زمانهای باستان گرفته تا یک قرن اخیر را شامل میشوند.وقتی صحبت از آثار به جا مانده از دوران باستانی میشود اکثر ما مستقیماً به یاد تخت جمشید میافتیم که بزرگترین بنای سنگی در کشور ایران است، اما در این مطلب تصمیم داریم به سراغ دومین بنای سنگی بزرگ باستانی در کشور خود بپردازیم و تاریخچه، حقایق و امکانات گردشگری آن را بررسی کنیم. با ما باشید تا به طور مفصل به سراغ بررسی معبد آناهیتا برویم.
درباره معبد آناهیتا
معبد سنگی آناهیتا که از آثار باستانی پیش از میلاد مسیح به شمار میآید در شهر کنگاور استان کرمانشاه قرار گرفته است و دنیایی از شگفتی را به همراه دارد. بر اساس منابع تاریخی این معبد در گذشته به عنوان مکانی برای احترام به مقام الهه آب یا همان آناهیتا مورد استفاده قرار میگرفته است.محققان نام این بنا را معبد آناهیتا، الهه ایرانی و در واقع معادل آرتمیس یونانی دانستهاند و این نام بعد از آن بر این بنا باقی ماند. آناهیتا ایزد بانوی آبهای روان و برکت در دوران پیش از اسلام بوده و آثار بسیاری نیز از باور و ایمان به این ایزد به جای مانده است.بعد از ظهور دین اسلام در ایران این معبد دچار تحولات و تغییرات بسیاری شد و همین موضوع نیز باعث شکلگیری ابهامات زیادی در خصوص تاریخچه و معماری این بنا شده است. با این حال بر اساس مستندات تاریخی به جا مانده میتوان گفت که این بنای سنگی بزرگ مربوط به سه دوره هخامنشیان، اشکانیان و همچنین ساسانیان است.این معبد بزرگ و شگفتانگیز بر روی تپهای با ارتفاع چیزی حدود ۳۲ متر قرار گرفته است و برای ورود به آن باید از پلههایی دو طرفه در سمت جنوبی و همچنین پلههایی یک طرفه در سمت شمالی معبد اقدام کرد.
یکی از نکات جالبی که در رابطه با این معبد وجود دارد آن است که در قسمت شمال غربی آن امامزاده و مسجدی بنا شده که زیارتگاه افراد زیادی از گذشته تا به امروز را شکل میدهد. در قسمت شمال شرقی این معبد دو ردیف موازی سنگ تراشیده شدهای به کار رفته که نشاندهنده ورودیای به عرض دو متر در این قسمت است.جالب است بدانید که بر روی سنگهای موجود در این معبد علائمی همچون جای آتشی که دقیقاً شبیه به آتشکده است دیده میشود که همین موضوع نشاندهنده احتمال وجود آتشکده در این منطقه نیز هست، با این حال باز هم نمیتوان با قطعیت نظر داد و تأیید کرد.بر روی دیوارهای این معبد ستونهایی دیده میشود که قطر آنها زیاد بوده و ارتفاعشان نیز به گونهای طراحی شده که سه برابر قطرشان است و همین موضوع نیز یکی از شگفتیهای طراحی و معماری این معبد به شمار میآید.
در ساخت بنای معبد آناهیتا و به خصوص دیوارهای آن از سنگ و ملات گچ استفاده شده است و سازندگان آن به وسیله قطعه سنگهای بزرگ تراشیده شده و به صورت خشکه چین نمای بیرونی آن را تزئین کردهاند.امروزه به جز پلکان و ستونهایی از این معبد چیز دیگری به جا نمانده است، اما با این حال قدم زدن در میان تاریخ پر رمز و رازی که روزی در میان این ستونها در جریان بوده آنقدر شگفتانگیز و جذاب است که شکوه تمامنشدنی آن وجود شما را فرا خواهد گرفت.ناگفته نماند که در اطراف این بنا طبیعت زیبایی نیز قرار دارد که به نوبه خود زیبایی آن را چندین و چند برابر میکند. شما میتوانید ساعتها زمان خود را صرف گشتوگذار در این منطقه کنید و از لذت آن سرشار شوید.
تاریخچه معبد آناهیتا
بر اساس تحقیقات و بررسیهای انجام شده گفته میشود که اولین سنگ بنای معبد آناهیتا در زمان هخامنشیان ساخته شد و در نهایت ساخت آن تا دوره ساسانیان به طول انجامید. برخی از مورخین دیگر بر این عقیده هستند که این بنا کاخی ناتمام با مالکیت خسروپرویز بوده و شکوه بسیاری نیز داشته است.از آنجایی که قرون بسیاری از ساخت این معبد گذشته و این بنا با سیلی از سوانح طبیعی و یا حتی تخریبهای انسانی به صورتهای سهوی یا عمدی مواجه شده نمیتوان به طور دقیقی در رابطه با تاریخ ساخت این بنا و یا فضای معماری آن اظهارنظر کرد. با این حال در دهههای اخیر تحقیقات و کاوشهایی بر این بنا صورت گرفته که اطلاعاتی کلی از مشخصات بنا، ارتفاع، حجم کلی آن و... نشان میدهد.برخی از این تحقیقات نشان میدهد در این معبد جویهای سنگی آب رودخانه را میزان میکرده و به شکل کاملاً باشکوهی به آبگیری وسط معبد هدایت میشده است. نوع این تقسیم آب و جریانی که به داخل معبد داشته به شکل کاملاً ظریف و حرفهای طراحی شده بوده که به نوعی امروزه آن را به عنوان یکی از شگفتیهای مهندسی دوران باستان میشناسند.
جالب است بدانید که در چهار طرف این معبد دالانهایی تعبیه شده بوده که در کف آنها جویهای آب رفت و آمد داشتند و در نهایت به داخل معبد هدایت میشدند.در دو قسمت بالای این معبد نیز سر چهار گاو به گونهای که رو به روی هم هستند وجود داشته که در زمان آبگیری این بخش از معبد عکس شر گاوها بر روی آب نقش میبسته و زیبایی بسیاری به فضا میبخشیده است.در نهایت نیز در وسط این معبد فضایی وجود داشته که آب جریان یافته از جویها در آن جمع میشده و استخر کوچکی را که ابعاد آن چیزی حدود ۱۰ در ۱۰ بوده و عمقش نیز به ۲۰ سانتیمتر میرسیده شکل میداده است.
بازدید از معبد آناهیتا
اگر تصمیم دارید که به بازدید از معبد آناهیتا در کنگاور کرمانشاه بروید میتوانید در تمامی فصلهای سال اقدام کنید، با این حال از آنجایی که زمستانهای این منطقه بسیار سرد است، توصیه میکنیم که در فصلهای تابستان و بهار به دیدن این بنا بروید.اگر قصد اقامت در این منطقه را نیز دارید باید بگوییم که امروزه هتلها و اقامتگاههای بسیاری در اطراف این جاذبه گردشگری وجود دارند که میتوانید روی آنها حساب کنید و سفر پرخاطرهای از کنگاور را برای خود به یادگار بگذارید. ناگفته نماند که برای رفتن به این معبد میتوانید از جاده همدان به کرمانشاه اقدام کنید و خود را به مرکز شهر کنگاور برسانید.
به عنوان یک مسلمان چقدر با مساجد جهان آشنایی دارید؟ در این مطلب میخواهیم شما را با بزرگترین مساجد جهان از نظر ظرفیت آشنا کنیم.
مسجد صالح بزرگترین مسجد یمن و دهمین مسجد بزرگ دنیاست. این مسجد در سال ۲۰۰۸ ساخته شده و معماری خیرهکننده آن که متاثر از معماری اسلامی و یمنی است و آن قدر زیباست که این ساختمان مدرن را به یک جاذبه گردشگری تبدیل کرده است. این مسجد یک گنبد مرکزی و شش مناره دارد که ارتفاع هرکدام به ۱۰۰ متر میرسد. ضلع شرقی و غربی مسجد ۱۰ در دارد که همراه با ۵ در جنوبی به حیاط مسجد منتهی میشوند. باغهای گل زیبا مسجد صالح را احاطه کرده و از ویژگیهای داخلی مدرن آن میتوان به تهویه هوا، سیستم صوتی باکیفیت و کتابخانه اشاره کرد. این مسجد حدود ۴۴هزار نفر ظرفیت دارد.
مسجد جامع دهلی نهمین مسجد بزرگ دنیاست. این مسجد بین سالهای ۱۶۴۴ و ۱۶۵۸ توسط شاه جهان ساخته شده است، امپراتور مغولی که تاج محل را نیز ساخت. این مسجد با ماسه سنگ و مرمر ساخته شده و ویژگیهای بارز آن شامل چهار برج، سه ورودی و دو مناره میشود. در میان آثار ارزشمندی داخل مسجد، میتوان به نسخهای از قرآن کریم اشاره کرد که روی پوست آهو نوشته شده است. حیاط مسجد گنجایش ۷۵هزار نمازگزار را دارد و داخل آن هم ۱۰هزار نفر ظرفیت دارد.
۸. مسجد پادشاهی، لاهور، پاکستان،
۱۰۰هزار نفر
مسجد پادشاهی یکی از مکانهای تاریخی لاهور و هشتمین مسجد بزرگ جهان است. این مسجد در سال ۱۶۷۳ توسط اورنگزیب، ششمین پادشاه مغول ساخته شده و زمانی بزرگترین مسجد دنیا بوده است. معماری مسجد پادشاهی متاثر از معماری هندی، ایرانی، اسلامی و آسیای مرکزی است و خود الهامبخش طراحی مساجدی مثل تاج المسجد بوده است. مسجد پادشاهی یک گنبد مرکزی با دو گنبد جانبی و چهار مناره دارد که هرکدام ۵۰ متر ارتفاع دارند. تالار اصلی ۵هزار نفر ظرفیت دارد و ۹۵هزار نمازگاز هم در حیاط جا میشوند. این مسجد حدود ۳۰هزار مترمربع مساحت دارد.
۷. مسجد حسن دوم، کازابلانکا، مراکش،
۱۰۵هزار نفر
مسجد حسن دوم در شهر کازابلانکا در مراکش واقع شده و هفتمین مسجد بزرگ جهان و بزرگترین مسجد مراکش است. این مسجد در سال ۱۹۹۳ ساخته شده و ۱۰۵هزار نفر ظرفیت دارد. مسجد حسن دوم به دور از سروصدا و آلودگی شهر واقع شده است. این مسجد زیبا به سبک موری ساخته شده و فقط یک گنبد و مناره دارد. از آنجا که مسجد روی سایتی به شکل شبهجزیره قرار دارد، کف مسجد شیشهای است و منظره شگفتانگیزی از اقیانوس اطلس زیر آن را ارائه میدهد. همچنین باغهای زیبا و حیاط باشکوهی با ۴۱ آبنما دارد.
۶. مسجد استقلال، جاکارتا، اندونزی،
۱۲۰هزار نفر
مسجد استقلال ششمین مسجد بزرگ جهان است که در شهر اندونزیایی جاکارتا واقع شده است. این مسجد بزرگترین مسجد جنوب شرقی آسیاست. ساختمان آن در سال ۱۹۷۸ به نشانه استقلال اندونزی ساخته شده است. معماری آن بدون توجه به سبک اسلامی و اندونزیایی و به سبک بین المللی نئومدرن ساخته شده است. مسجد استقلال دو گنبد، هفت ورودی و فقط یک مناره دارد، همچنین باغ و حوض بزرگی به همراه آبنما دارد. این مسجد ۱۲۰هزار نفر گنجایش دارد.
تاج المسجد در بوپال، هند، واقع شده و پنجمین مسجد بزرگ جهان است. ساخت و ساز این مسجد در دهه ۱۸۰۰ به دستور بیگم بوپال آغاز شد. متاسفانه بیثباتی سیاسی و کمبود بودجه ساخت آن را به تعویق انداخت و در نهایت در سال ۱۹۸۵ افتتاح شد. طراحی آن از اصول معماری مغول پیروی میکند و یادآور مسجد پادشاهی لاهور و مسجد جامع دهلی است. تاج المسجد ۱۷۵هزار نفر ظرفیت دارد.
۴. مسجد فیصل، اسلام آباد، پاکستان،
۳۰۰هزار نفر
مسجد فیصل در پایتخت پاکستان چهارمین مسجد بزرگ دنیاست و مسجد ملی پاکستان و بزرگترین مسجد اهل سنت در جنوب آسیا به شمار میرود. این ساختمان در کوهپایههای هیمالیا واقع شده و به افتخار پادشاه عربستان، فیصل که بودجه ساخت آن را در سال ۱۹۸۶ تامین کرد، نامگذاری شده است. این مسجد از نظر معماری، شبیه چادرهای سنتی است که قبایل بادیه نشین استفاده میکردند. مسجد فیصل فاقد گنبد است، اما چهار مناره بلند دارد که هرکدام ۹۰ متر ارتفاع دارند. همچنین ۵۰۰۰ مترمربع مساحت و ۳۰۰هزار نفر ظرفیت دارد.
حرم امام رضا (ع) در مشهد در سال ۸۱۸ میلادی تاسیس شده و سومین مسجد بزرگ جهان است. هر یک از هفت صحن آن بیش از ۱۰۰هزار نفر ظرفیت دارند. حرم امام رضا (ع) با منارهها و گنبد طلایی آراسته شده و ۷۰۰هزار نفر ظرفیت دارد.
۲. مسجدالنبی (ص)، مدینه، عربستان
سعودی، یک میلیون نفر
مسجد النبی دومین مسجد بزرگ جهان است که در مدینه واقع شده و یک مکان زیارتی مهم به شمار میآید. مسجد النبی دومین مسجد ساخته شده در تاریخ اسلام بعد از مهاجرت پیامبر اکرم به مدینه در سال ۶۲۲ میلادی است. ساختمان آن شامل گنبد سبز و ده مناره میشود و تلفیقی از معماری اسلامی و عثمانی است. این مسجد ۴۰۰۵۰۰ مترمربع مساحت و یک میلیون نفر ظرفیت دارد.
۱. مسجد الحرام، مکه، عربستان سعودی،
۴میلیون نفر
ممکن است مردم نسبت به وزن خود یا اینکه چقدر پول دربیاورند و اینکه چطور آن را بیشتر کنند نیز رفتاری وسواسگونه و غیرطبیعی داشته باشند. در بسیاری از کشورها مردم به دنبال راههایی برای حل این مشکلات هستند. با این وجود برخی کشورها کشش وسواسی نسبت به برخی چیزها را به مرحلهای تازه برده و وسواسها و تمایلات همگانی متفاوتی را ایجاد کرده اند که به هیچ عنوان طبیعی و معمول نیستند. در ادامه این مطلب میخواهیم شما را با کشورهایی آشنا کنیم که به یک چیز خاص عادت وسواسگونه دارند.
۹- مردم پاراگوئه به رییس جمهور فراموش
شده ایالات متحده علاقه وسواسگونه
دارند
۸- عابرین پیاده در چین به عبور از مناطق
ممنوعه علاقه دارند
۷- ایرانیان به جراحی زیبایی بینی علاقهای
وسواسگونه دارند
همه ما از این موضوع آگاهیم، اما آمار نشان میدهد که بین سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ بیش از ۲۴۰هزار جراحی رینوپلاستی قانونی در ایران انجام شده است. نود درصد کل جراحیهای زیبایی در ایران مربوط به زیبایی بینی است به طوری که ایران بالاترین میزان جراحی رینوپلاستی را در جهان به خود اختصاص داده است. یکی از دلایل رونق جراحی زیبایی بینی در میان زنان ایرانی ۲۰ تا ۳۰ سال این است که به دلیل پوشش سر زنانه، صورت در کانون توجه قرار میگیرد و به همین دلیل زنان بیش از هر قسمت دیگری از بدن خود سعی در بینقص کردن صورتشان دارند.
۵- همه آلمانیها یک فیلم کوتاه بریتانیایی
کمتر شناختهشده را میشناسند
هر ساله در روز قبل از کریسمس، بیش از ۱۷میلیون آلمانی (۲۱درصد از جمعیت کشور) دور تلویزیونهای خود جمع میشوند تا یک کمدی ۱۸دقیقهای مربوط به دهه ۱۹۶۰ تلویزیون بریتانیا به نام «شام برای یک نفر» (Dinner For One) را تماشا کنند. داستان این کمدی در یک مهمانی شب رخ میدهد. یک پیرزن دوستانش را برای جشن تولد ۹۰ سالگیاش به شام دعوت میکند. مشکل این است که این دوستان سالهاست مردهاند. از این رو پیشخدمت او مجبور است نه تنها غذا آماده کند بلکه نقش هر یک از دوستان او را نیز بازی نماید که باعث وقوع اتفاقاتی خندهدار میشود. این سنت تلویزیونی عجیب که دهههاست در آلمان رواج دارد باعث شده که عبارت آلمانی خاص و بازیهایی با ارتباط با این کمدی در آلمان شکل گیرند.
۴- مردم تایوان علاقه خاصی به ماشینهای
برداشتن اسباببازی دارند
همه ما از دادن القاب به افراد و فعالیتها لذت میبریم. برای مثال هر یک از مواد مخدر دهها اسم در میان افراد متخصص دارد، اما در این میان بهترین القاب متعلق به استرالیاییهاست که علاقه خاصی به نسبت دادن القاب به چیزها دارند. بر اساس دیکشنریهای آکسفورد، مشهورترین واژه ابداع شده در قرن بیست و یکم توسط استرالیاییها به ما عرضه شده است: «سلفی». استرالیاییها آمبولانس را آمبو و گوشیهای همراه را موبو مینامند. در واقع آنها هر واژه جمعی را به شکل کوتاه شده ادا میکنند. برخی بر این باورند که علاقه استرالیاییها به القاب به ارزشهای ملی مردمان این کشور مانند دوستی، نزدیکی، غیررسمی بودن و همبستگی آنها با دیگر مردم کشور بازمیگردد.
۱- دانمارکیها همیشه میخواهند راحت
باشند
زلزلهها یکی از ویرانگرترین نیروهای طبیعت هستند که موجب خسارات باورنکردنی در یک دوره زمانی بسیار کوتاه میشوند. در این مطلب با بدترین زلزلههای تاریخ جهان آشنا میشوید هم از نظر بزرگی و هم از نظر تعداد کشتهها.
وقتی صحبت از بزرگی زلزله میشود، زلزله سال ۱۹۶۰ والدیویا با ۹.۵ ریشتر به یاد میآید. این زلزله قابل مقایسه با هزار بمب اتمی همزمان است که نه تنها در والدیویا بلکه در هاوایی هم احساس شد که ۷۰۰ کیلومتر با آن فاصله دارد. در این فاجعه ۶هزار نفر جان خود را از دست دادند و بیش از یک میلیارد دلار خسارت به بار آمد.
این زلزله که گاهی از آن به عنوان مرگبارترین زلزله تاریخ یاد میشود در ۲۳ ژانویه ۱۵۵۶ در شاآنشی، چین اتفاق افتاد. این زلزله در ۹۷ کشور احساس شد و منجر به شکاف و ریزش زمین به عمق بیش از ۲۰ متر شد که منجر به ویرانی خانههای زیادی شد. کشتههای این فاجعه بیش از ۸۳۰هزار نفر بودند که ۶۰درصد از جمعیت منطقه بود. بزرگی این زلزله فقط ۸ ریشتر بود، اما خسارات آن جبران ناپذیر بود.
این زلزله در بستر اقیانوس هند و در ۲۶ دسامبر ۲۰۰۴ اتفاق افتاد و بزرگی آن بین ۹.۱ تا ۹.۳ ریشتر بود. این دومین فعالیت لرزهای با طولانیترین مدت لرزه ثبت شده است. عوارض جانبی این لرزه حتی به مالدیو و تایلند هم رسید. علاوه بر این، بیش از ۵ سونامی هم خط ساحلی دریای هند را مورد هدف قرار دارد. بین ۱۰۰ تا ۲۲۵هزار نفر در این فاجعه کشته شدند وتنها در ۸.۳ تا ۱۰ دقیقه اول، ۷میلیارد دلار هزینه نجات و خسارت شد.
در این زلزله ۸.۵ ریشتری یک کلیسا فروریخت و موجب مرگ ۶۰۰ نفر شد. تعداد کشتههای کلی هم ۲۳۰هزار نفر بود. تعدادی از شهرهای نزدیک مرکز لرزش کاملا نابود شدند و مجددا بازسازی شدند تا قابل سکونت شوند.
این تراژدی در ۲۸ جولای ۱۹۷۶ در تانگشان اتفاق افتاد و ۲۵۵هزار نفر را کشت، هرچند دولت چین ابتدا تعداد کشتهها را ۶۵۵هزار نفر ثبت کرده بود. این زلزله ۸.۲ ریشتری فقط ۱۰ ثانیه طول کشید، اما ویرانیهای زیادی به بار آورد. علاوه بر این، تانگشان منطقهای با احتمال زلزله بسیار پایین است، بنابراین ساختمانها ضدزلزله نبودند. این لرزش ۶.۴ کیلومتر طول و ۸ کیلومتر عرض داشت و ۱.۳میلیارد دلار خسارت به بار آورد.
گزارشهای متفاوتی درباره بزرگی و تعداد کشتههای این زلزله وجود دارد. به غیر از این جزئیات، اثرات این زلزله از فاصله ۲۰۰کیلومتری احساس میشد و پس لرزهها بیش از ۳ سال طول کشید.
زلزله هائیتی ۷ ریشتر بود و در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۰ اتفاق افتاد. بعد از آن ۵۲ پسلرزه حداقل ۴.۵ ریشتری هم رخ داد که تا ۱۲ روز بعد احساس میشد. این زلزله ۳۱۶هزار کشته و ۳۰۰هزار زخمی به جای گذاشت و یک میلیون نفر را آواره کرد. تخمین زده میشود که ۲۵۰هزار خانه ۳۰هزار ساختمان تجاری فروریخت یا به شدت ویران شد.
شینینگ یک زلزله ۷.۹ ریشتری را در ۲۲ مه ۱۹۲۷ تجربه کرد. این زلزله ۴۰۹۰۰ نفر را کشت. هرچند برخی گزارشها تعداد کشتهها را ۲۰۰هزار نفر اعلام کردند. این زلزله نه تنها مرگبار بود بلکه خسارات زیادی به بار آورد، ۵۰۰ مدرسه و ساختمان اداری را تخریب کرد و باعث شد افراد زیادی شغل خود را از دست بدهند.
اولین زلزله رکوردشکن تاریخ در ۲ دی سال ۲۳۵ شمسی در دامغان و با بزرگی ۸ ریشتر اتفاق افتاد. این زلزله ۲۰۰هزار نفر را کشت. لرزههایی که در مناطق اطراف احساس میشد باعث شد این منطقه به کلی ویران شود، هرچند خود دامغان آسیب جدی ندید.
در ۱۱ مارس ۲۰۱۱، یک زلزله ۹ ریشتری ساحل شرقی توهوکو در ژاپن را لرزاند که قویترین زلزله تاریخ ژاپن بود. این زلزله موجب مرگ ۱۵۸۷۸ نفر شد، ۶۱۲۶ زخمی به جا گذاشت و ۲۱۷۳ نفر مفقود شدند. همچنین باعث ویرانی ۱۲۹۲۲۵ ساختمان شد. سونامی که با این زمینلرزه آمد هم موجب آسیبهای ساختاری شدید، آتش سوزی و تخریب جادهها و ریلها شد. این سختترین بحران ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم بود. چهار نیروگاه هستهای بزرگ کاملا ویران شدند، بقایای سونامی به کانادا و هاوایی هم رسید.
زلزله بزرگ کانتو ۷.۹ ریشتر بود و در یک دسامبر ۱۹۲۳ رخ داد. زمانی این زلزله را مرگبارترین زلزله تاریخ ژاپن مینامیدند، زیرا باعث آتش سوزی بزرگ توکیو شد، هرچند مدت زمان زمین لرزه بین ۴ تا ۱۰ دقیقه بود. اما رکورد آن در سال ۲۰۱۱ توسط زلزله توهوکو شکسته شد. آتش به تنهایی جان ۱۴۰هزار نفر را گرفت و ۴۴۷هزار خانه را ویران کرد. البته این اعداد شامل کسانی نمیشود که در اثر زمینلغزه، سونامی و ۵۷ پسلرزه مردند که تخمین میزنند ۹۳هزار کشته و ۴۳۵۰۰مفقودی باشند.
این زلزله در ۶ اکتبر ۱۹۴۸ در نزدیکی عشقآباد و با بزرگی ۷.۳ ریشتر رخ داد. به دلیل سانسور، این زلزله در رسانهها گزارش نشد. بنابراین آماری از خسارات و کشتههای آن در دست نبود. اما رسانهها تعداد کشتهها را بین ۱۰ تا ۱۷۶هزار نفر حدس میردند، تا اینکه در ۹ دسامبر ۱۹۸۸ تعداد دقیق کشتهها ۱۱۰هزار نفر اعلام شد.
این سونامی و زلزله ۷.۱ ریشتری جان ۱۰۰ تا ۲۰۰هزار نفر را در مسینا و رجیو در سیسیل و کالابریا در جنوب ایتالیا گرفت. این زلزله در ۲۸ دسامبر ۱۹۰۸ اتفاق افتاد و ۳۰ تا ۴۰ ثانیه طول کشید. در پی آن یک سونامی ۱۲متری هم اتفاق افتاد که باعث مرگ ۷۰هزار نفر و ویرانی ۹۱درصد از ساختمانهای میسنا شد.
این زلزله در ۲۷ دسامبر ۱۲۹۰ با شدت ۶.۸ ریشتر اتفاق افتاد و جان ۱۰۰هزار نفر را گرفت. همچنین ۴۸۰ فروشگاه و خانههای بیشماری را در این منطقه ویران کرد.
زلزله بزرگ سیچوآن در ۸ مه ۲۰۰۸ با شدت ۸ ریشتر اتفاق افتاد. این زلزله آنقدر بزرگ بود که لرزههای آن در کشورهای اطراف و در پکن و شانگهای هم احساس شد. تعداد کشتههای آن ۶۹۱۹۷ نفر، زخمیها ۳۷۴۱۷۶ نفر و مفقودین ۱۸۲۲۲ نفر اعلام شدند. این مرگبارترین زلزله چین بعد از زلزله ۱۹۷۶ تانگشان بود و ۴.۸ تا ۱۵ میلیون نفر را آواره کرد. دولت چین اعلام کرد که خسارت این زلزله ۱۴۶.۵میلیارد دلار بوده است.
در ۸ اکتبر ۲۰۰۵، کشمیر، پاکستان را زلزله ۷.۶ ریشتری لرزاند. این فاجعه باعث مرگ ۸۵هزار نفر و زخمی شدن ۶۹هزار نفر شد. همچنین این زلزله مناطق اطراف را هم تحت تاثیر قرار دارد و ۱۴هزار نفر را در جامو کشت، لرزههای آن در تاجیکستان و غرب چین هم احساس شد. همچنین ۵.۴میلیارد دلار کمک کلان از سراسر جهان به این زلزله شد.
این زلزله ۶.۹ ریشتری در نوامبر ۱۶۶۷ در شهر شماخی آذربایجان اتفاق افتاد. حداکثر شدت آن ۱۰ ریشتر بوده و موجب مرگ ۸۰هزار نفر شده است. همچنین ۲۵میلیون دلار خسارت به بار آورد.
این زلزله در نزدیکی شهر تبریز و در ۲۶ آوریل ۱۷۲۱ اتفاق افتاد و مدارس و مساجد برجستهای را ویران کرد و موجب مرگ ۸ تا ۲۵۰هزار نفر شد. موفقیت عثمانی در تصرف تبریز در سال ۱۷۲۲ و مشکلات اقتصادی آن و همچنین تخریب بناهای تاریخی این شهر را به این زلزله نسبت میدهند.
زلزله بزرگ لیسبون در نوامبر ۱۷۵۵ اتفاق افتاد. امروزه زلزلهشناسان قدرت زلزله لیسبون را بین ۸.۵ تا ۹ ریشتر تخمین میزنند. این زلزله، لیسبون و مناطق اطراف آن را کاملا ویران کرد و بین ۱۰ تا ۱۰۰هزار کشته به جای گذاشت.
این زلزله بزرگ در ۳۱ مه ۱۹۷۰ و زیر دریا اتفاق افتاد و به عنوان بدترین فاجعه طبیعی تاریخ پرو ثبت شد. این فاجعه ۳میلیون نفر را تحت تاثیر قرار دارد. ۷.۹ ریشتر بود و ۴۵ ثانیه طول کشید. همچنین باعث بهمن برف، سنگ و یخ در دیواره شمالی کوه هواسکاران شد که ۲۰هزار نفر را کشت. در این فاجعه ۷۴۱۹۴ نفر کشته، ۱۴۳۳۳۱ نفر زخمی، ۲۵۶۰۰ نفر مفقود و بیش از یک میلیون نفر آواره شدند.
در ۱۱ ژانویه ۱۶۹۳، یک زلزله قدرتمند به بزرگی ۷.۴ ریشتر بخشهایی از سیسیل، کالابریا و ماتا را در جنوب ایتالیا لرزاند. این زلزله، قویترین زلزله تاریخ ایتالیا بود و حداقل ۷۰ شهر را ویران کرد و ۶۰هزار نفر را کشت. به دنبال آن سونامی بزرگی در دریای یونان اتفاق افتاد و دو سوم جمعیت کاتانیا را از بین برد.
این زلزله در ۲۱ ژوئن ۱۹۹۰ اتفاق افتاد و باعث خسارت گسترده تا شعاع ۱۰۰ کیلومتری مرکز زلزله شد. ۷۰۰ روستای شهر رودبار، منجیل و لوشان تخریب شدند، ۲۰۰ میلیون دلار خسارت به بار آمد، ۴۰هزار نفر کشته و ۶۰هزار نفر مجروح به جای ماندند و ۵۰۰هزار نفر آواره شدند.
این زلزله ۷.۹ ریشتری در ۱۷ آگوست ۱۹۹۰ در شمال ترکیه اتفاق افتاد و فقط ۳.۷ ثانیه طول کشید. در نتیجه این زلزله، شهر ازمیت آسیب بسیار بدی دید، ۱۷۱۲۷ نفر کشته و ۴۳۹۵۹ نفر زخمی به جا گذاشت. همچنین ۱۲۰هزار خانه مهندسی نشده ویران شد و ۵۰ هزار خانه آسیب جدی دید. ۳۰۰هزار نفر در این فاجعه آواره شدند.
آرش كمانگير
تيرگان يكي ازچند عيد بزرگ باستاني ايرانيان است كه روز نيايش براي آب ميباشد. و در چنين روزي است كه آرش كمانگير تير خود را از فراز البرز بسوي توران پرتاب ميکند و مرز از دست رفته ايران زمين را نجات ميدهد. روز سيزدهم تيرگان به گفته بعضي روزيست كه حماسه آرش كمانگير اتفاق افتاد. فردوسي در شاهنامه درجنگ ايران و توران به زيبايي اين افسانه رو به تصوير كشيده و شاعر معاصر "سياوش كسرايي" اين داستان رو به زباني ديگه بازگو كرده. كسرايي در خاطراتش انگيزه سرودن منظومه "آرش كمانگير" را حفظ غرور ملي ميداند و پاسخي به "افراسياب" كه در پي شكستن و خدشه دار كردن غرور ملي ايرانيان است. چون افراسياب ايران را چندين سال مورد محاصره قرار ميدهد تا با تقاضاي صلح ، غرورشان خدشه دار شود . اما از اين ميان با پيشنهادي كه ميشود "مرز را پرواز تيري مي دهد سامان". يك تير انداز به نام "آرش" ،تيري در كمان ميگذارد و از بالاي كوه البرز آن را به آن سوي
مرز پيشين ايران و توران مياندازد و مرز ايران را گسترش ميدهد . با پرتاب اين تير "آرش" كه جانش را در آن نهاده بود مي ميرد و ايران از زير سلطه نجات مييابد. پير مرد اندوهگين دستي به ديگر دست مي ساييد از ميان دره هاي دور گرگي خسته مي ناليد برف روي برف مي باريد باد بالش را به پشت شيشه مي ماليد صبح مي آمد پير مرد آرام كرد آغاز پيش روي لشكر دوست ، سپاه دشمن دشت نه دريايي از سرباز آسمان الماس اخترهاي خود را داده بود از دست بي نفس مي شد سياهي دردهان صبح باد پر مي ريخت روي دشت باز دامن البرز لشكر ايرانيان در اضطرابي سخت درد آور دو دو و سه سه به پچ پچ گرد يكديگر كودكان بر بام دختران بنشسته بر روزن مادران غمگين كنار در كم كمك در اوج آمد پچ پچ خفته خلق چون بحري بر آشفته به جوش آمد خروشان شد به موج افتاد برش بگرفت ومردي چون صدف از سينه بيرون داد منم آرش چنين آغاز كرد آن مرد با دشمن منم آرش ، سپاهي مردي آزاده به تنها تير تركش ، آزمون تلختان را اينك آماده مجوييدم نسب فرزند رنج و كار گريزان چون شهاب از شب چو صبح آماده ديدار مبارك باد آن جامه كه اندر رزم پوشندش گوارا باد آن باده كه اندر فتح نوشندش شما را باده و جامه
گوارا و مبارك باد دلم را در ميان دست مي گيرم و مي افشارمش در چنگ دل اين جام پر از كين پر از خون را دل اين بي تاب خشم آهنگ كه تا نوشم به نام فتحتان در بزم كه تا كوبم به جام قلبتان در رزم كه جام كينه از سنگ است به بزم ما و رزم ما سبو و سنگ را جنگ است در اين پيكار در اين كار دل خلقي است در مشتم اميد مردمي خاموش هم پشتم كمان كهكشان در دست كمانداري كمانگيرم شهاب تيزرو تيرم ستيغ سر بلند كوه ماوايم به چشم آفتاب تازه رس جايم مرا تير است آتش پر مرا باد است فرمانبر و ليكن چاره را امروز زور و پهلواني نيست رهايي با تن پولاد و نيروي جواني نيست در اين ميدان بر اين پيكان هستي سوز سامان ساز پري از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز پس آنگه سر به سوي آٍسمان بر كرد به آهنگي دگر گفتار ديگر كرد درود اي واپسين صبح اي سحر بدرود كه با آرش ترا اين آخرين ديدار خواهد بود به صبح راستين سوگند به پنهان آفتاب مهربان پاك بين سوگند كه آرش جان خود در تير خواهد كرد پس آنگه بي درنگي خواهدش افكند زمين مي داند اين را آسمان ها نيز كه تن بي عيب و جان پاك است نه نيرنگي به كار من نه افسوني نه ترسي در سرم نه در دلم باك است درنگ آورد و يك دم
شد به لب خاموش نفس در سينه هاي بي تاب مي زد جوش ز پيشم مرگ نقابي سهمگين بر چهره مي آيد به هر گام هراس افكن مرا با ديده خونبار مي پايد به بال كركسان گرد سرم پرواز مي گيرد به راهم مي نشيند ، راه مي بندد به رويم سرد مي خندد به كوه و دره مي ريزد طنين زهرخندش را و بازش باز ميگيرد دلم از مرگ بيزار است كه مرگ اهرمن خو ، آدمي خوار است ولي آن دم كه ز اندوهان روان زندگي تار است ولي آن دم كه نيكي و بدي را گاه پيكاراست فرو رفتن به كام مرگ شيرين است همان بايسته آزادگي اين است هزاران چشم گويا و لب خاموش مرا پيك اميد خويش مي داند هزاران دست لرزان و دل پر جوش گهي مي گيردم گه پيش مي راند پيش مي آيم دل و جان را به زيور هاي انساني مي آرايم به نيرويي كه دارد زندگي در چشم و در لبخند نقاب از چهره ترس آفرين مرگ خواهم كند نيايش را دو زانو بر زمين بنهاد به سوي قله ها دستان ز هم بگشاد برآ اي آفتاب اي توشه اميد برآ اي خوشه خورشيد تو جوشان چشمه اي من تشنه اي بي تاب برآ سر ريز كن تا جان شود سيراب چو پا
در كام مرگي تند خو دارم چو در دل جنگ با اهريمني پرخاشجو دارم به موج روشنايي شست و شو خواهم ز گلبرگ تو اي زرينه گل من رنگ و بو خواهم شما اي قله هاي سركش خاموش كه پيشاني به تندرهاي سهم انگيز مي ساييد كه بر ايوان شب داريد چشم انداز رويايي كه سيمين پايه هاي روز زرين را به روي شانه مي كوبيد كه ابر آتشين را در پناه خويش مي گيريد غرور و سربلندي هم شما را باد اميدم را برافرازيد چو پرچم ها كه از باد سحرگاهان به سر داريد غرورم را نگه داريد به سان آن پلنگاني كه در كوه و كمر داريد.
معني ماه هاي ايراني
فروردين؛ فروردهاي پاکان فروردين نام نخستين ماه از فصل بهار و روز نوزدهم هر ماه در گاه شماري اعتدالي خورشيدي است. در اوستا و پارسي باستان فرورتينام، در پهلوي فرورتين و در فارسي فروردين گفته شده که به معناي فروردهاي پاکان و فروهرهاي ايرانيان است. بنا به عقيده پيشينيان، ده روز پيش از آغاز هر سال فروهر در گذشتگان که با روان و وجدان از تن جدا گشته، براي سرکشي خان و مان ديرين خود فرود مي آيند و ده شبانه روز روي زمين به سر ميبرند. به مناسبت فرود آمدن فروهرهاي نيکان، هنگام نوروز را جشن فروردين خوانده اند. فروهران در ده روز آخر سال بر زمين هستند و بامداد نوروز پيش از بر آمدن آفتاب، به دنياي ديگر ميروند
ارديبهشت؛ طبيعت ارديبهشت نام دومين ماه سال و روز دوم هر ماه در گاهشماري اعتدالي خورشيدي است. در اوستا اشاوهيشتا و در پهلوي اشاوهيشت و در فارسي ارديبهشت گفته شده که کلمهاي است مرکب از دو جزء: جزء اول "اشا” از جمله لغاتي است که معني آن بسيار منبسط است، راستي و درستي، تقدس، قانون و آئين ايزدي، پاکي…. و بسيار هم در اوستا به کار برده شده است. جزء ديگر اين کلمه که واژه "وهيشت” باشد. صفت عالي است به معناي بهترين، بهشت فارسي به معني فردوس از همين کلمه است. در عالم روحاني نماينده صفت راستي و پاکي و تقدس اهورامزداست و در عالم مادي نگهباني کليه آتش هاي روي زمين به او سپرده شده است. در معني ترکيب لغت ارديبهشت "مانند بهشت” هم آمده است.
خرداد؛ طبيعت خرداد نام سومين ماه سال و روز ششم در گاهشمار اعتدالي خورشيدي است. در اوستا و پارسي باستان هئوروتات ،در پهلوي خردات و در فارسي خورداد يا خرداد گفته شده که کلمه اي است مرکب از دو جزء: جزء هئوروه که صفت است به معناي رسا، همه، درست و کامل. دوم تات که پسوند است براي اسم مونث، بنابراين هئوروتات به معناي کمال و رسايي است. ايزدان تير و باد و فروردين از همکاران خرداد ميباشند. خرداد نماينده رسايي و کمال اهورامزداست و در گيتي به نگهباني آب گماشته شده است.
تير؛ تماشاي جنگل در جزيره تير نام چهارمين ماه سال و روز سيزدهم هر ماه گاهشماري اعتدالي خورشيدي است. در اوستا تيشريه، در پهلوي تيشتر و در فارسي صورت تغيير يافته آن يعني تير گفته شده که يکي از ايزدان است و به ستاره شعراي يماني اطلاق ميشود. فرشته مزبور نگهبان باران است و به کوشش او زمين پاک، از باران بهره مند ميشود و کشتزارها سيراب ميگردد. تيشتر را در زبان هاي اروپايي سيريوس خوانده اند. هر گاه تيشتر از اسمان سر بزند و بدرخشد مژده ريزش باران ميدهد. اين کلمه را نبايد با واژه عربي به معني سهم اشتباه کرد.
مرداد؛ جنگل مرداد نام پنجمين ماه سال و روز هفتم هر ماه در گاهشماري اعتدالي خورشيدي است. در اوستا امرتات ،در پهلوي امرداد و در فارسي امرداد گفته شده که کلمه اي است مرکب از سه جزء:اول "ا” ادات نفي به معني نه، دوم "مرتا” به معني مردني و نابود شدني نيست و سوم تات که پسوند و دال بر مونث است. بنابراين امرداد يعني بي مرگي و آسيب نديدني يا جاوداني. پس واژه "مرداد” به غلط استعمال ميشود. در ادبيات مزديسنا امرداد يکي از امشاسپندان است که نگهباني نباتات با اوست. در مزديسنا شخص بايد به صفات مشخصه پنج امشاسپند ديگر که عبارتند از: نيک انديشي، صلح و سازش، راستي و درستي، فروتني و محبت به همنوع، تامين اسايش و امنيت بشر مجهز باشد تا به کمال مطلوب همه که از خصايص امرداد است نايل گردد.
شهريور؛ جنگل شهريور نام ششمين ماه سال و روز چهارم هر ماه در گاهشماري اعتدالي خورشيدي است. در اوستا خشتروئيريه، در پهلوي شتريور و در فارسي شهريور ميدانند. کلمه اي است مرکب از دو جزء: خشتر که در اوستا و پارسي باستان و سانسکريت به معني کشور و پادشاهي است و جزء دوم صفت است از ور به معني برتري دادن وئير يه يعني برگزيده و آرزو شده و جمعاً يعني کشور منتخب يا پادشاهي برگزيده . اين ترکيب بارها در اوستا به معني بهشت يا کشور آسماني اهورامزدا آمده است. شهريور در جهان روحاني نماينده پادشاهي ايزدي و فر و اقتدار خداوندي است و در جهان مادي پاسبان فلزات. چون نگهباني فلزات با اوستاو را دستگير فقرا و ايزد رحم و مروت خوانده اند. روايت شده است شهريور آزرده و دلتنگ ميشود از کسي که سيم و زر را بد به کار اندازد يا بگذارد که زنگ بزند.
مهر؛ محيط زيست در سانسکريت ميترا، در اوستا و پارسي ميثر و در پهلوي ميتر و در فارسي مهر گفته ميشود. که از ريشه سانسکريت آمده به معني پيوستن. اغلب خاورشناسان معني اصلي مهر را واسطه و ميانجي ذکر کرده اند.مهر واسطه است ميان آفريدگار و آفريدگان. ميثره در سانسکريت به معني دوستي و پروردگار و روشنايي و فروغ است و در اوستا فرشته روشنايي و پاسبان راستي و پيمان است. مهر ايزد هماره بيدار و نيرومند است و براي ياري کردن راستگويان و بر انداختن دروغگويان و پيمان شکنان در تکاپوست. مهر از براي محافظت عهد و پيمان و ميثاق مردم گماشته شده است. از اين رو فرشته فروغ و روشنايي نيز هست که هيچ چيز ار او پوشيده نميماند. براي آن که از عهده نگهباني بر آيد اهورامزدا به او هزار گوش و ده هزار چشم داده است. مقام مهر در بالاي کوه "هرا” است، انجايي که نه روز است و نه شب، نه گرم است و نه سرد، نه ناخوشي و نه کثافت .مهر از آنجا بر ممالک آريايي نگران است. اين آرامگاه خود به پهناي کره زمين است يعني مهر در همه جا حاضر است و با شنيدن آواي ستمديدگان آگاه گشته به ياري آنان ميشتابد. آيين مهر در دين مسيح نيز مشهود است. ايزد مهر در اصل بجز ايزد خورشيد بوده است اما بعدها آندو را يکي دانسته اند. مورخان يوناني مهر را به نام ميترس ياد کرده اند و کر کرده اند که ايرانيان خورشيد را به اسم "ميترس” ميستايند.از اين خبر پيداست که در يک قرن پيش از ميلاد مسيح آندو با يکديگر مخلوط شده اند. نگهباني ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه را به عهده ايزد مهر است.
آبان؛ محيط زيست در اوستا آپ در پارسي باستان آپي و در فارسي آب گفته ميشود. در اوستا بارها "آپ” به معني فرشته نگهبان آب استعمال شده و همه جا به صيغه جمع آمده است. نام ماه هشتم از سال خورشيدي و نام روز دهم از هر ماه را، آبان مي دانند. ايزد آبان موکل بر آهن است و تدبير امور و مصالح ماه به او تعلق دارد. به سبب آنکه "زو” که يکي از پادشاهان ايران بود در اين روز با افراسياب جنگ کرده، او را شکست داده، تعاقب نمود و از ملک خويش بيرون کرد، ايرانيان اين روز را جشن مي گيرند، ديگر آنکه چون مدت هشت سال در ايران باران نباريد مردم بسيار تلف گرديده و بعضي به ملک ديگر رفتند. عاقبت در همين روز باران شروع به باريدن کرد و بنابراين ايرانيان اين روز را جشن کنند. آفتاب در اين ماه در برج عقرب يا کژدم قرار ميگيرد.
آذر؛ محيط زيست در اوستا آتر، آثر، در پارسي باستان آتر، در پهلوي آتر، و در فارسي آذر ميگويند. آذر فرشته نگهبان آتش و يکي از بزرگتري ايزدان است. آريائيان(هندوان و ايزدان) بيش از ديگر اقوام به عنصر آتش اهميت مي دادند. ايزد آذر نزد هندوان ،آگني خوانده شده و در "ودا” (کتاب کهن و مقدس هندوان) از خدايان بزرگ به شمار رفته است. آفت اب در اين ماه در برج قوس ياکماندار قرار مي گيرد.
دي؛ زمستان، يخ ، برف رودخانه در اوستا داثوش يا دادها به معني آفريننده، دادار و آفريدگار است و غالبا صفت اهورامزدا است و آن از مصدر "دا” به معني دادن و افريدن است. در خود اوستا صفت دثوش (=دي)براي تعيين دهمين ماه استعمال شده است. در ميان سي روز ماه، روزهاي هشتم و بيست و سوم به دي (آفريدگار،دثوش) موسوم است. براي اينکه سه روز موسوم به "دي” با هم اشتباه نشوند نام هر يک را به نام روز بعد ميپيوندند. مثلا روز هشتم را "دي باز” و روز پانزدهم را "دي بمهر” و….دي نام ملکي است که تدبير امور و مصالح روز و ماه دي به او تعلق دارد.
بهمن؛ برف در اوستا وهومنه ،در پهلوي وهومن، در فارسي وهمن يا بهمن گفته شده که کلمه اي است مرکب از دو جزء: "وهو” به معني خوب و نيک و "مند” از ريشه من به معني منش: پس يعني بهمنش، نيک انديش، نيک نهاد. نخستين آفريده اهورامزدا است و يکي از بزرگترين ايزدان مزديسنا. در عالم روحاني مظهر انديشه نيک و خرد و توانايي خداوند است. انسان را از عقل و تدبير بهره بخشيد تا او را به آفريدگار نزديک کند. يکي از وظايف بهمن اين است که به گفتار نيک را تعليم مي دهد و از هرزه گويي باز ميدارد. خروس که از مرغکان مقدس به شمار ميرود و در سپيده دم با بانگ خويش ديو ظلمت را رانده، مردم را به برخاستن و عبادت و کشت و کار ميخواند، ويژه بهمن است. همچنين لباس سفيد هم از آن وهمن است. همه جانوران سودمند به حمايت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بنا به نوشته ابوريحان بيروني جانوران سودمند به حمايت بهمن سپرده شده اند و کشتار در بهمن روز منع شده است. بهمن اسم گياهي است که به ويژه در جشن بهمنجه خورده ميشود و در طب نيز اين گياه معروف است.
اسفند؛ دويدن در برف زمستاني در اوستا اسپنتا آرميتي، در پهلوي اسپندر، در فارسي سپندار مذ، سفندارمذ، اسفندارمذ، و گاه به تخفيف سپندار و اسفند گفته شده که کلمه اي است مرکب از دو جزء: سپند، که صفت است به معني پاک و مقدس، يا ارمئتي هم مرکب از دو جزء: اول آرم که قيد است به معني درست، شايد و بجا. دوم متي از مصدر من به من معني انديشيدن. بنابراين ارمتي به معني فروتني، بردباري و سازگاري است و سپنته آرمتي به معني بردباري و فروتني مقدس است. در پهلوي آن را خرد و کامل ترجمه کرده اند. سپندارمذ يکي از امشاسپندان است که مونث و دختر اهورامزدا خوانده شده است. وي موظف است که همواره زمين را خرم ، آباد، پاک و بارور نگه دارد، هر که به کشت و کار بپردازد و خاکي را آباد کند خشنودي اسپندارمذ را فراهم کرده است و آسايش در روي زمين سپرده به دست اوست و خود زمين نيز نماينده اين ايزد بردبار و شکيباست و مخصوصاً مظهر وفا و اطاعت و صلح و سازش است. بيدمشک گل مخصوص سپندارمذ ميباشد.
سرشناس ترين شاهزاده خانم هاي ايراني
فرخ رو : نام او به عنوان نخستين بانوي وزير در تاريخ ايران ثبت شده است وي از طبقه عام کشوري به مقام وزيري امپراتوري ايران رسيد .
يوتاب : سردار زن ايراني که خواهر آريوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهي داريوش سوم بوده است. وي درنبرد با اسکندر گجستک همراه آريوبرزن فرماندهي بخشي از ارتش را بر عهده داشته است او در کوههاي بختياري راه را بر اسکندر بست . ولي يک ايراني راه را به اسکندر نشان داد و او از مسير ديگري به ايران هجوم آورد . از او به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربايجان ) در سالهاي 20 قبل از ميلاد تا 20 پس از ميلاد نيز يادشده است . با اينهمه هم آريوبرزن و هم يوتاب در راه وطن کشته شدند و نامي جاويد از خود برجاي گذاشتند.
آرتميز : نخسيتن و تنها زن درياسالار جهان تا به امروز . او به سال 80 پيش از ميلاد به مقام درياسالاري ارتش شاهنشاهي خشيارشا رسيد و در نبرد ايران و يونان ارتش شاهنشاهي ايران را از مرزهاي دريايي هدايت مي کرد . تاريخ نويسان يونان او را در زيبايي – برجستگي و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار ناميده اند.آرتميس نيز درست ميباشد.
آتوسا : ملکه بيش از 28 کشور آسيايي در زمان امپراتوري داريوش. هرودوت پدر تاريخ از وي به نام شهبانوي داريوش بزرگ ياد کرده است و آتوسا را چندين بار در لشگرکشي ها داريوش ياور فکري و روحي داريوش دانسته است . چند نبرد و لشگر کشي مهم تاريخي ايران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است .
آرتادخت: وزير خزانه داري و امور مالي دولت ايران در زمان شاهنشاهي اردوان چهارم اشکاني . به گفته کتاب اشکانيان اثر دياکونوف روسي خاور شناس بزرگ او ماليات ها را سامان بخشيد و در اداره امور مالي خطايي مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوري پارتيان را رونق بخشيد .
آزرمي دخت : شاهنشاه زن ايراني در سال 31 ميلادي . او دختر خسرو پرويز بود که پس از” گشتاسب بنده” بر چندين کشور آسيايي پادشاهي کرد. آذرميدخت سي و دومين پادشاه ساساني بود . واژه اين نام به چم ( معني) پير نشدني و هميشه جوان است.
آذرآناهيد : ملکه ملکه هاي امپراتوري ايران در زمان شاهنشاهي شاپور يکم بنيانگذار سلسله ساساني . نام اين ملکه بزرگ و اقدامات دولتي او در قلمرو ايران در کتيبه هاي کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستايش کرده است .
پرين : بانوي دانشمند ايراني . او دختر کيقباد بود که در سال 92 يزدگردي هزاران برگ از نسخه هاي اوستا را به زبان پهلوي براي آيندگان از گوشه و کنار ممالک آريايي گردآوري نمود و يکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاريخ ايران زمين براي هميشه ثبت گرديده است . از او چند کتاب ديگر گزارش شده است که به احتمال زياد در آتش سوزي هاي سپاه اسلام از ميان رفته است .
زربانو : سردار جنگجوي ايراني . دختر رستم و خواهر بانو گشنسب . او در سوار کاري زبده بوده است که در نبردها دلاوري ها بسياري از خود نشان داده است . تاريخ نام او را جنگجويي که آزاد کننده زال – آذربرزين و تخوار از زندان بوده است ثبت کرده .
کاساندان : پس از شاهنشاه ايران او نخسين شخصيت قدرتمند کشور ايران بوده است . کاساندان تحت نام ملکه28 کشور آسيايي در کنار همسرش کورش بزرگ حکمراني ميکرده است . مورخين يوناني ( گزنفون ) از ويبا نيکي و بزرگ منشي ياد کرده است .
گردآفريد : يکي ديگر از پهلونان سرزمين ايران . تاريخ از او به عنوان دختر گژدهم ياد ميکند که بالباسيمردانه با سهراب زور آزمايي کرد . فردوسي بزرگ از او به نام زني جنگجو و دلير از سرزمين پاکان يادميکند .
آرياتس : يکي از سرداران مبارز هخامنشي ايران در سالهاي پيش از ميلاد . مورخين يوناني در چند جا ناميکوتاه از وي به ميان آورده اند .
گرديه : بانوي جنگجوي ايراني . او خواهر بهرام چوبينه بود . فردوسي بزرگ از او به عنوان هسمرخسروپرويز ياد کرده که در چند نبردها در کنار شاهنشاه قرار داشته است و دلاوري بسياري از خود نشان دادهاست .
هلاله : پادشاه زن ايراني که به گفته کتاب ديني و تاريخي بندهش کيانيان بر اريکه شاهنشاهي ايران نشست . از او به عنوان هفتمين پادشاه کياني ياد شده است که نامش را “همايچهر آزاد” ( هماي وهمون ) نيز گفته اند . او مادر داراب بود و پس از “وهومن سپندداتان” بر تخت شاهنشاهيايران نشست . وي با زيبايي تمام سي سال پادشاه ايران بود و هيچ گزارشي مبني بر بدکردار بودن وي و ثبتقوانين اشتباه و ظالمانه از وي به ثبت نرسيده است .
پوران دخت : شاهنشاه ايران در زمان ساساني . وي زني بود که بر بيش از 10 کشور آسيايي پادشاهي ميکرد .او پس از اردشير شيرويه به عنوان بيست و پنجمين پادشاه ساساني بر اريکه شاهنشاهي ايران نشست و فرامانروايي نمود .
شيرين : شاهزاده ارمني . ارمنستان يکي از شهرهاي کوچک ايران بود و شاه ارمنستان زير نظر شاهنشاه ايران . خسرو پرويز و شيرین حماسه اي از خود ساختند که هميشه در تاريخ ماندگار ماند . شيرين از خسرو 4 فرزند به نامهاي نستور – شهريار – فرود و مردانشه بدنيا آورد که هر چهار فرزند وي در زندان کشته شدند . پس او سر بر بالين ( جسد بي جان ) خسرو نهاند و با خوردن زهري عشق اش به خسرو را جاودانه ساخت و هردو جان باختند .
بانو گشنسب : دختر ديگر رستم – خواهر زربانوي دلير . نام بانو گشسب جنگجو در برزونامه و بهمن نامه بسيار آمده است . يکي از مشهورترين حکايت هاي او نبرد سه گانه فرامرز – رستم و بانوگشسب است . او منظومه اي نيز به نام خود دارد که هم اکنون نسخه اي از آن در کتابخانه ملي پاريس و در کتابخانه ملي بريتانياموجود است.