داستان حضرت ایوب در قرآن
*و ايوب را هنگامي که پروردگارش را ندا داد که مرا آسيب و سختي رسيده و تو مهربان ترين مهرباناني.
*پس ندايش را اجابت کرديم و آنچه از آسيب و سختي به او بود برطرف نموديم، و خانواده اش را و مانندشان را همراه با آنان به او عطا کرديم که رحمتي از سوي ما و مايه پند و تذکري براي عبادت کنندگان بود.
*و بنده ما ايوب را ياد کن، هنگامي که پروردگارش را ندا داد که شيطان مرا سرزنش و شماتت مي کند
*با پايت به زمين بکوب، اين آبي است براي شسشتو، آبي سرد و آشاميدني.
*و خانواده اش را و مانندشان را همراه با آنان به او بخشيديم تا رحمتي از سوي ما و تذکري براي خردمندان باشد.
*و با دستت بسته اي ترکه خشک برگير و همسرت را با آن بزن، و سوگندت را مشکن. بي ترديد ما او را شکيبا يافتيم. چه نيکو بنده اي! يقيناً بسيار رجوع کننده به سوي ما بود.
ادامه مطلب