حکمت نهج البلاغه
وَ قَالَ ع إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ
♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥
وَ قَالَ ع إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكْمَةِ
وَ قَالَ ع يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ- وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ- وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ- يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِمَنّاً- وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ- فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ- وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ
وَ قَالَ ع لِزِيَادِ ابْنِ أَبِيهِ - وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا
- فِي كَلَامٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ - . اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ
- فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ
وَ قَالَ ع لَمَّا سَمِعَ قَوْلَ الْخَوَارِجِ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ - كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ
سليمان و برادر رياست طلب پس از چهل سال سلطنت و نبوت، داوود عليه السلام فرزند خود سليمان را آماده ساخت تا پس از وي حکومت مردم را در دست گيرد. سليمان در آن زمان نوجواني بود که هنوز سرد و گرم دنيا را نچشيده بود، ولي قدرت و درايت سلطنت و رهبري مردم را به خوبي دارا بود، از طرفي آبيشالوم(آبسالوم) برادر بزرگتر سليمان که از مادر ديگري بود، با ولايتعهدي سليمان موافق نبود و در صدد ايجاد اختلاف و شورش در بين مردم بر آمد.آبيشالوم ساليان متمادي نسبت به بني اسرائيل لطف و مهرباني داشت، بين آنان قضاوت مي کرد، امورشان را اصلاح و آنان را اطراف خويش جمع مي کرد و همواره در فکر آينده اي بود که براي خود تصور کرده بود.کار آبيشالوم در دستگاه داوود بالا گرفت، به حدي که وي بر در منزل داوود مي ايستاد تا حوايج حاجتمندان را برآورد. او شخصاً در اين کار دخالت مي کرد، تا بر تمام بني اسرائيل منت و نفوذي داشته باشد و از حمايت آنها برخوردار باشد.آنگاه که آبيشالوم موقعيت را مناسب ديد و از حمايت بني اسرائيل مطمئن شد، از پدر خود داوود اجازه خواست که به “جدون” برود تا به نذري که در اين مکان نموده، وفا کند. سپس کارآگاهان خود را در ميان اسباط بني اسرائيل فرستاد و به آنان ابلاغ کرد که هر گاه صداي شيپور اجتماع را شنيديد به سوي من بشتابيد و سلطنت را براي من اعلام نماييد، که اين کار براي شما بهتر و سودمندتر خواهد بود.